فینگیل مامان و بابا

اولین پست به فبنگیلم

1390/4/28 10:34
نویسنده : مامان کوچولو
376 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم خیلی مامان و بابارومنتظر گذاشتی. مامان و بابا ٢٨ ماه منتظرت بودن. ماه های آخر خیلی 

  نا امید شده بودم خیلی غصه میخوردم با خودم میگفتم :خدا منو دوست نداره که بهم نی نی نمیده یک

روز تصمیم گرفتم که دیگه فکرشو نکنم به خدا کفتم خدایا توهمیشه صلاح بنده هاتومیخوای همیشه

هوای منو تو زندگیم داشتی من ناامید نیستم هر وقت خودت صلاح دونستی به ما نی نی بده بعد از اون

روز من خیلی احساس خوبی داشتم همه چیو سپردم دست خدا.

چهارم فروردین ٩٠ بود که از خونه خاله با بابایی بر میگشتیم به سرم زد یک بی بی چک بگیرم

 نمی دونم چرا حس میکردم تو دلم نی نی هستش!!!!

 با اینکه اسفندماه آزمایش داده بودم  جوابش منفی بود ولی اون روز یک حس خاصی داشتم 

 بی بی چک گرفتم امتحان کردم مثبت در اومد نمیتونستم باور بکنم شک داشتم بابایی هم خونه بود

 صبح زود قرار بود بره ماموریت من بهش نگفتم .نمیخواستم امیدوارش بکنم چون خودم هنوز شک

داشتم آخه آزمایشم منفی بود دوتا هم آمپول زده بودم همه چی برام عجیب بود.تصمیم گرفتم صبح برم

 آزمایش بدم.

 تا صبح پلک رو هم نزاشتم همش دستم رو دلم بود ولی ته دلم آروم بود.چشم

یعنی میشه منم مامان شده باشم؟؟؟؟خیال باطل                          

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامانی
28 تیر 90 9:53
سلام همه چی دسته خداست اگه صلاح باشه حتما مامان میشی
مامانی
28 تیر 90 9:54
باورت نمیشه اگه بدونی من 100 درصد دکترا بهم گفته بودن بچه دار نمیشی اما شب عروسی ، درست همون شب اول صاحب بچه شدم بنازم به قدرت بی همتاری خدای مهربون
مامانی
28 تیر 90 9:54
به منم سر بزنی خوشحال میشم
nafas
30 تیر 90 0:49
سلام من اومدم به وبلاگت و وقتی دیدم گفتی 28 ماه منتظر بودی نمیدونم ناراحت شدم یا خوشحال اخه من 2 ماه منتظرم وای یعنی انقدر طول میکشه؟